لفظ اشتباه سخنگوی دولت کل موضوع قانون پرداخت افت قیمت خودرو را زیر سوال برد / رنج ناآگاهی مسئولان از حوزه‌های مالی

https://faraabime.com/p=1265

سخنگوی دولت امروز سرتیتر اخبار رسانه‌های تخصصی بیمه قرار داشت؛ برای اعلام خبر الزام شرکت‌های بیمه به پرداخت هزینه افت قیمت خودروها از محل بیمه شخص ثالث.

ویدئوی صحبت‌های علی بهادری جهرمی در حالی میان اکوسیستم صنعت بیمه دست به دست می‌شد که حرف‌های او دچار تناقض آشکاری بود؛ تناقضی که البته به سرعت روی پایگاه‌های خبری و متن خبرهای بیرون‌آمده درست شد اما ویدئوی چند‌دقیقه‌ای باقیمانده از سخنگوی دولت را کاری نمی‌شد کرد.

علی بهادری جهرمی در حالی از الزام شرکت‌های بیمه به پرداخت هزینه افت قیمت‌ها رو در روی رسانه‌ها صحبت کرد و آن را دستاوردی برای دولت سیزدهم برشمرد که واژه بیمه‌گزار را به جای بیمه‌گر برگزید و کل ماجرای خبر را به مسیری دیگری برد! موضوعی که تا ساعت‌ها موضوع مورد بحث و گفتگوی گروه‌های مجازی بیمه بود و دستاویزی برای نقد همواره میزان آگاهی مسئولان از مفاهیمی که باید به آن مسلط باشند.

معضل بی‌سوادی باسوادان!

آشنایی با ترمینولوژی یک حوزه تخصصی برای مسئولان بالادستی بسیار حیاتی است؛ چرا که آگاهی از حوزه‌های فعالیت، به مسئولان کمک می‌کند تا منابع (مالی، انسانی، فیزیکی و …) را بهتر مدیریت و تصمیمات استراتژیک بهتری اتخاذ کنند؛ این آگاهی و تسلط می‌تواند مهارت‌های ارتباطی، رهبری، درک نیازها و مشکلات دیگران را در مسئولان تقویت کند.

اگر نخواهیم در مقام ملانقطی‌های گذشته نیز ظاهر شویم، نمی‌توانیم این واقعیت را انکار کنیم که آگاهی از حوزه‌های فعالیت اثر مستقیمی بر کیفیت تصمیم‌گیری‌ها، مدیریت منابع و تعامل با دیگران دارد.

در این میان استفاده نادرست از اصطلاحات می‌تواند منجر به سوء تفاهم، پوشش نادرست و زیان‌های مالی شود. آشنا شدن با زبان بیمه به متخصصان کمک می‌کند تا به طور مؤثر به مشتریان خدمت کنند و پیچیدگی‌های دنیای بیمه را هدایت کنند. به عنوان مثال، آگاهی از مفاهیمی مانند بیمه‌گر، بیمه‌گزار، بیمه‌شده، بیمه‌نامه، حق بیمه و پوشش بیمه‌ای برای تصمیم‌گیری‌ها و مدیریت مناسب در صنعت بیمه بسیار حیاتی هستند.

 از سوی دیگر، طنز تلخ ماجرا این است که در سال‌های اخیر «فرهنگ‌سازی» و «آگاهی‌بخشی» دو مفهومی بوده که به کرات از زبان مسئولین و فعالان حوزه بیمه شنیده شده است و دست بر قضا زمانی که از فرهنگ‌سازی صحبت می‌شود، جامعه هدف، مردم و مشتریان صنعت بیمه هستند؛ آن‌هایی که بارها اتهام بی‌سوادی خورده‌اند و از بی‌شمار مزایای صنعت بیمه برای بالا بردن سطح زندگی خود بی‌خبرند و اتفاقاً در مواقعی نسبت به این آگاهی مقاومت هم می‌کنند!

 بماند که ریشه این ناآگاهی را باید در جا و مجالی دیگر جستجو کرد. متأسفانه امروز به نظر می‌رسد که این آگاهی و ضرورت آموزش مفاهیم تخصصی بیمه به مسئولان این حوزه هم رسیده است و شاید بتوان، بدبینانه، آن را زنگ خطری به حساب آورد که اگر به سرعت کاری برایش نکنیم، دامن کل صنعت بیمه را بگیرد.

 اگر مسئولان خود را ملزم ندانند که نسبت به مفاهیم و اصطلاحات حوزه تخصصی آگاهی کسب کنند، چطور می‌توان مردم را تشویق به استفاده از خدمات بیمه‌ای کرد؟ بر سر ضریب نفوذ بیمه که همواره موضوعی معطوف به بیمه‌گزار تلقی می‌شود، بدون تسلط کارشناسان و مسئولان این حوزه چه می‌آید؟

 به نظر می‌رسد که آگاهی و فرهنگ‌سازی در حوزه بیمه لایه‌های مختلفی دارد و مشتریان، تنها کسانی نیستند که نیاز به آموزش دارند اما این‌که چه تدابیری می‌توان و باید برای این معضل اندیشید، مسئله‌ای است که نیازمند برنامه‌ریزی و استراتژی در سطح کل صنعت بیمه به عنوان یک اکوسیستم پویا است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *